حکایت همیشگی...

 سلام دوستان خوبم .بازم وقفه افتاد بین نوشته هام .یه وقفه ی نسبتا طولانی البته قصد نداشتم که جلوی این وقفه رو بگیرم .می خواستم یه مدتی از نوشتن دور باشم.حتما برای همتون پیش اومده که یه مدت بخواین ازهمه چیزو همه کس به دور باشین تا شاید راحت تر بتونین با خودتون خلوت کنین.اون وقت راحت تر می تونین تکلیف خودتونو روشن کنین.تو این مدت به خیلی چیزا فکر کردم.مهم تر از همه ی اونا این سوال بود...ما تا چه حد می تونیم به دیگران اعتماد کنیم؟به اطرافیانمون ...به آشنایان ...حتی به دوستامون ...!!سوال سختیه نه؟
تازه این فقط یکیشونه .یه کوه سوال بی جواب ....[لا ادری]
ولی خوب می دونید آدما برای بودن نیاز دارن که اعتماد کنن و بهشون اعتماد بشه کرد .یعنی هر چقدر هم که مشخص کردن مرز این موضوع سخت باشه ولی باید با یه دید مثبت راجع بهش جلو رفت.
آخ که چقد دلم می خواد خدا بودم/از تموم این غصه ها/این زشتیا/این کلکا/این دروغا/این آدما/این آدمای بی صدا/این آدمای الکی/پر مدعا/پر از غرور و ادعا/جدا بودم/جدا بودم/کاشکی می شد خدا بودم.
در آخر بازم حرفم دیدن خوبی ها و زیبایی ها تو زندگیه
.
ببخشید که نتونستم این مدت به شما سر بزنم                                

نظرات 7 + ارسال نظر
بانو دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 04:08 ب.ظ http://banoo.blogsky.com

سلام.

اعتماد...!

واقعاْ بهت حق میدم که نتونستی برای سوالت جوابی پیدا

کنی. از کوه سوالات که بالا رفتی چی دیدی؟

خدا اونجا نبود؟

ناز خانوم سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:11 ق.ظ http://nazkhanum.blogsky.com

خدا که نمیتونی باشی اما خوب باید بگردی ادمی رو که بهش میشه اعتماد کرد پیدا کنی
به همه کس نمیشه اعتماد کرد

سپیده چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:23 ب.ظ http://dotchin.blogspot.com

به خدا تو خود خدایی
گر اندکی به خود آیی ...............

مینا پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:25 ق.ظ http://mina123.blogsky.com

مسعود جان سلام...
خوبید؟
ممنونم که امودید پیشم...
راستش و بخواهی منم دیگه میخوام ننویسم..
خوبه که ادم مدتی و به خودش اختصاص بده..مگه نه؟:)
امیدوارم هر جا هستید موفق و پیروز باشید...
در پناه حق...

مژده دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:33 ق.ظ http://mojdeh-tanhaee.blogsky.com

سلام
مرسی عزیز که به من سر زدی
چرا اینقدر گرفته هستی؟؟؟؟
البته خودمم گاهی اوقات اینطوری میشم
مثل اون نوشته ای که تو وب لاگم داشتم خیلی از آدما دلم گرفته بود که اون سوال برام بوجود اومد
به نظر من تو این دنیا به هیچ کس نمیشه اعتماد کرد
انسان باید همه حرفهاشو تو دل خودش نگه داره
سخت میتونی یک امین پیدا کنی
من خودم همیشه همه باهام دردو دل میکنن ولی همیشه شنونده هستم هیچ وقت حرف دل خودم رو به کسی نمیزنم
و از این اخلاقم هم همه خوششون میاد به خاطر همین دوستان زیادی دارم که مشکل دارن و همیشه از من کمک میخوان .چه تو زندگی شخصی چه تو زندگی متعهلی.
البته تعریف از خودم نمیکنم ولی سعی میکنم تا اونجایی که میتونم به اطرافیانم که مشکل دارن کمکی کنم و راه حلی نشونشون بدم.
به هر حال امیدوارم در هر جا که هستی خوش و خرم باشی
به امید دیدار
pretty_khaanoom---viruse_javan

امیر دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 03:26 ب.ظ http://pa

سلام مسعود جان هم نوشته هات باحاله و هم وبلاگت پس بی حال نبینمتا . مرسی از انکه بهم سر زدی اگه اجازه بدی لینکت رو بذارم تو هم اگه دوست داشتی لینک منو بذار

هستی دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:47 ب.ظ http://pendare_neek.persianblog.com

درود دوست گرامی! پایدارو پیروز باشید...در پناه اهورا
..وبلاگ جالبی داری..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد