سلام خدمت دوستان عزیز این متنو یکی از دوستای خوبمون که من کمی از نوشته هامو از اونجا می گیرم  تو قسمت نظرات وبلاگ برام نوشته واقعا تشکر میکنم ازش که به من سر زد و این متنو برام نوشت  
من از تیرگیهای شب و از تیرگیهای سیاهی های سایه های شب به نور رسیده ام. که در این خاکستری های اندیشه چه ره گسیخته اند. ..! اندیشه هایم... اینک که تمام ذهن مرا تصویر نادیده تو پر کرده است. و این پاکی تو . شفقت و شکوه تو . . این صادقانه نگاشتن و بودن تو...! مرا شوریده تر کرده است. که دیگر در این اندیشه نباشم که هر ناممکنی آسان نیست...!
و من در ییلاق تو از تو به خود رسیده ام. که تیره گیهای دلم این پرومته افسانه ای تو به سپیدی گرائیده اند.و تکرار خویش را به باور خویش راه داده ام که این کار آسان نیست...! و این گرمای دما دم دلچسب که زیر پوست بودن هایت بی باورانه لمس دستان نادیده توست.... آسان نیست...! و نهایت بی صدایی رملهای بی عاطفگی است در بیابانی ترین روزهایم و فریادی است بی صدا که بر سر دار میزنم. رنجی دیگر میبرم رنجی که منصور بر سر دار میبرد. که این خود آسان نیست...! و این بار من از روشنایی های روز میگویم که آسان نیست.

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:48 ق.ظ http://maryam.co.sr

اومدم!اول...
((:

parsa_8m_prometeh سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:24 ب.ظ http://www.webprometeh.com

یکروز از هزاره اول که تازه خدا از ساختن جهان خسته گشته بود و بر تخت خویش لمیده بود و در راه شیری کهکشان تازه و نو که پاک و روشن بود که از غبار آه مظلومان این گونه مثل امروز تار و کدر نبود...! ترا دیدم که گفتی آفریده شده ای از برای من... آن روز وقتی که رانده شدم ...! فرشتگان حسود که بر تر از همهء شان بودم اندوه رفتن مرا٬ در سرسرای بهشت در گوشم زمزمه می کردند. آنها نمی دانستند من از هبوط خویش سر افرازم..!
.... آنها هیچ نمی دانستند... چون بودن فرشته وار بودن نیست.. آرامش ابدی مرگ است. !
باید که در وجود کسی٬ تا باز گشت دوباره تا روز رستخیز در جستجوی جوهر آرامش زمین بود..!
آن روز در راه کهکشان گفتی که آفریده شده ای از برای من..! آنگاه من با خدا مجادله کردم تا از بهشت رانده شوم . از آرامش ابدی خویش خویشتن را رها کنم و در زمین بجستجوی تو بر خیزم... و ترا یافتم... که با من مانده ای... و با تو میگویم.. که خواهم ماند با تو از آغازی نو در انتهای بودن. ...!

مهرنوش سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:03 ب.ظ http://medadsiah.persianblog.com

قبول دارم آسان نیست .اصلأ هم آسان نیست اما چه باید کرد ؟؟ تن در داد یا ...؟

امیر - پاتوق پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:49 ق.ظ http://patogh.blogsky.com

سلام مسعود جان . خیلی خوب بود . راستی دیگه نبینم آپدیت بکنی و به من خبر ندی . انقدر زود ما رو فراموش نکن عزیز

علی پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:32 ق.ظ http://tactaz.blogsky.com

سلام ممنون که سر زدی

ندا پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:42 ب.ظ http://miiadgah.blogsky.com

سلام
مطلب فوق العاده جالبی بود.
من ۳ بار خوندم تا کاملا بفهمم چی میگی!
بهم نخند!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد