کلمات انتظار میکشند...!

چقدر ثانیه ها دیر میگذرند در نبودنت ...! چقدر .. لحظات در چشمان منتظر دقایق را بیمشارند .. نفس در سینه ام حبس میشود ..


کلمات انتظار میکشند...! نفسها از دقدقه های واپسین کلام بند میآید ....!

     وحشت جدایی و تنهایی بیش از هر وحشتی انسان را میلرزاند...!  آری من از نبودنت وحشت دارم..! نه از شب ترسی دارم .. نه حسد .. نه از کین .. ترسم از دشنام ها نیست .. ترسم از بارانی است که گونه هایت را به وسعت تنهایی خویش نمدار میکند ...

 

هرگز باوری به این بی باوری در ذهن خود نپرورانده ام ..

چشمانی که همیشه پشت پنجره های غبار گرفته کلامی به راهی خسته تر از فرداست ... اتنظاری را میبرند ... که همیشه عطر کلامی از تو باشد ... و گر نباشی  هیچ در هیچ است و پوچ در پوچ ... هرگز طرف ما شب نیست..! روزی هم با طلوعی خورشید خواهد تابید .. ... ومن خواهم ماندو پنجره ای به وسعت دلتنگی ها ... و دشتی پر از الاله ها .. و سکوتی از اعماقی روشن .. و سواری یله شده در دشت جنون ...

کوتاه ترین کلامم را تو خود میدانی ... واژه واژه هایت را میدانم ... مهرت افزون ... شاد زی ...

اگر پرنده ای نوا سر دهد اگر خندهء طفلی معصومیت را تداعی کند اگر قطره ای باران چهرهء پنجره را بشوید اگر سرود هستی با پچ پچ برگهایش بر گوشم نشاط آفرین باشند ... ! برایت واژه ای تازه خواهم گفت ... گر کینه و حسدی دیگر نباشد ... حسدی که با چشمانی پیر و آغشته به نیرنگ بین دلها تفرقه ای نداشته باشد ...  باز خواهم گشت زیرا که هیچ چشم زخمی نخواهد توانست دیواری را که از عشق است فرو ریزد ... ترکها را میشود با بتونه ای صاف و صیقل داد ... همیشه صداقتها پایدارند .. و عشق ها استوارتر ...

در انتظاری به شکل یک تنهایی ...! خستگی عمیقی را بر تنم حس میکنم ...! انگار که سالهاست رفته ای ....! چقدر دلم برای آن لحظه های گذرا تنگ شده است ... لحظاتی که بودی .. لحظاتی که بودم .. لحظاتی که شاد میزیستم ... لحظاتی که به انتظارم میماندی ...! ولی دیگر ... ! به پایان راهی رسیده ایم  که کوچه   یاد هایش در مه و غباری و خاطراتی دور دست محو و نا پیداست ...!


من هم نمی دانستم ... به تدریج آموختم ...
که هیچ طوفانی پایدار نیست ...
و هیچ آرامشی نیز ...
دریا آکنده است از طوفان و سکون ...
بی هیچ ترتیبی ... و بی هیچ نظمی ...
پس تو نیز بیاموز ... که این فراز و نشیب بی نظم را دوست بداری ...
وقتی گریزی از آن نیست ... بهترین راه ... سازش است ...
و من بهتر از هر کس می دانم ... که سازش ... و تسلیم ... چه سخت است ...
اما گریزی نیست ...

آغوش پر انتظار خود را به وسعت عشقت بگشای ...
امواجی نو در انتظارند ...


فراموشم مکن فراموشت نخواهم کرد تو در من آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد

نظرات 14 + ارسال نظر
آزاده چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:21 ق.ظ http://www.136733.blogfa.com

سلام
وبلاگ زیبایی داری امیدوارم به تمام آرزو هات برسی

آوازه چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:33 ق.ظ http://justyou.blogsky.com

سلام
مرسی از اینکه بهم سر زدی ممنون
خوش باشی
بدرود...

آزیتا چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 03:06 ب.ظ http://www.azi.blogsky.com

هیچ چیز بهتر از سازش نیست ولی مگه میشه خیلی سخته

گلی چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:45 ب.ظ http://golikhanom.blogsky.com

سلام
قشنگ نوشته بودی مثل قبلي ها.
تا بعد
حواست باشه به خودت
بای

نسترن چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:47 ب.ظ http://nastaran59.blogsky.com

ممنون که به من سر زدی. سبز باشی.

طناز چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:57 ب.ظ http://www.talnaz.persianblog.com

سلام...ممنون که به من سر زدی...عکسات خیلی زیباست...نوشته هات هم همچنین...من به روزم ... موفق باشی...

مردیخی پنج‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:42 ب.ظ http://girl.blogsky.com

سلام
چه اهنگ نازی داره وبلاگت

شکوفه جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:11 ق.ظ http://haramedelam.blogsky.com/

سلام .. منون که به من سر زدی .. نوشته ات هم عالیه .. واقعا لذت بردم .. در پناه حق

سهیک سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

مسعودجان با درودفراوان....عاشقانه بسیار دلچسبی بود.تحسینم را پذیراباش..ابتدا ودرازای هر سفر دلنواز است ..بویژه سفر به اعماق یک دل! اما افسوس ازلحظه جدائی ها که دل می چسبد وپا با به اجبارمی کشد.....من می اندیشم که جدائی یک لحظه اش هم مرگ زاست.اینست که در دلبستن با ید تامل وژرف نگری کرد..همیشه دل نگه دار باشی...

نگین چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:22 ق.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام سال نو مبارک
بخاطر مهربونیت ممنون ... راستی می خواستم بدونم چه بلایی سر چشمانی اومده که در عمق نگاهی گم بود!!

آلبالو پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 06:40 ب.ظ http://nima3249.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبای داری خیلی قشنگ نوشته ای
موفق باشی

نرگس پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:54 ب.ظ http://azrooyesadegi

سلام مسعود عزیز
این متن فوق العاده بود... دیگه هیچی نمیگم که از قشنگی اش کم نشه

~سحر~ شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:34 ب.ظ http://Saharam.Blogsky.com

خدایا، آرامشمان را پایدار گردان!

سهیک*** دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:37 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

مسعود جان با درود فراوان...یک وب بسیارزیبا وعاشق داری قلمت تواناست...درست است..تنها درعشق باید ساخت وبردباری کرد وهم چنان به عهد وفادار بود..این آهنگ مرابه دوران جوانی برد ولذت بردم..مونامو...همیشه موفق وپویا باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد